'چطور پولهایمان را دور بریزیم'
نویسنده: مهرگان زارعی
“چطور پولهایمان را دور بریزیم”
به خاطر دارم که اسفند ماه هر سال پدرم با کوله باری ازیک سری اشیاء نامشخص وارد خانه میشد؛ سر رسید، ستهای رومیزی، خودکار، تقویم و … کوچکتر که بودم، کنکاش در آنها، به خاطر تفاوتهای سایزی و شکلی شان احتما لا برایم جذاب بوده. بزرگتر که شدم اما، بی کنکاش بعد از چند روز، وسایل به جایی دور از چشم هدایت میشدند!
حالا که بهتر فکر میکنم، ما هر سال اسفند ماه در کنار مراسم آئینی خانه تکانی، مراسم آئینی ناگفتهی دیگری را هم اجرا میکردیم، به این صورت:
پدر با چند ساکدستی هدایای تبلیغاتی وارد خانه میشد، ما به پدر سلام میکردیم، ساک دستیها به ما نگاه میکردند، ما به ساکدستیها نگاه میکردیم و بعد از همان لحظه به مدت سه روز، برای ادای احترام به شرکت هدیه دهنده، ساکدستیها همان جا کنار در میماندند.
بعد از سه روز، مادرم وقتی که ما خواب بودیم یا در خانه حضور نداشتیم، انگار که بخواهد مرتکب جنایتی بشود، ساکدستیها را توی انباری مخفی میکرد! و دیگر هیچ کس هیچ وقت درباره مفقودین حرفی نمیزد.
این مراسم ولی یک مرحلهی دیگر هم داشت؛ دور انداختن ساکدستیهای سال قبل!
امیدوارم به خوبی متوجه سیکل هدایای تبلیغاتی در خانهی ما شده باشید!
نکتهی جالبتر برای من این است؛ من حالا در همین صنعت اسفند ماهی هدایای تبلیغاتی که روزگاری بسیار برایم عجیب و درک نشدنی بود، مشغول به کارم!
حالا میفهمم که ما آن سالها که پدر با ساک دستیها به خانه میآمد دقیقاً چه حسی داشتیم؛ هیچ حسی!
خودکار، کیف، سررسید و… همیشه به سلیقهی خودمان انتخاب میشد و واضح بود که حاضر نیستسم به بی سلیقگی صاحبان برند X وY تن بدهیم!
آقایان، متأسفم که ما سالها پولهای شما را دور ریختیم) البته بایک سال تعویق!) ولی باید بگویم اگرمیخواستید هدایای تبلیغاتیتان روی پدر من، من و اطرافیان ما تأثیر بگذارد باید بیشتر دقت میکردید!
چطور توانستید این همه د ور و اشتباه بروید؟
برای تبلیغ باید به ما چیزی هدیه میکردید که دوست داشته باشیم یا اینکه حداقل ما را متوجه هویت وکلاس و طرز فکر شما بکند! شما اما چه کار کردید؟ پولهایتان را براییک سال در انباری خانهی ما تلنبار کردید و بعد هم ریختید توی سطل زباله!
میتوانستید درست و مؤثر هزینه کنید و نکردید؛ میشود و نمیکنید! من حالا با چند سال تجربه در این صنعت متوجه کوتاهی شما میشوم. سابقهی همکاری ما با صدها برند معتبر فقط گویای این مطلب است؛ آنها که پول و شهرتشان برایشان اهمیت دارد، روی میز را به انباری ترجیح میدهند. در این سالها، صدها برند رفتند و به زیبایی روی میز مخاطب و در نهایت در قلب او جای گرفتند؛ خواستند و شد؛ شما نخواستید!